بالروح، بالدم
من با فیلم "چشمان آبی زهرا" با فلسطین آشنا شدم. تلویزیون به مناسب روز قدس پخش میکرد. غصب رو به معنای واقعی کلمه نشون میداد. بعدها از گوشه کنار میشنیدم درمورد فلسطین. میدونستم حمله میشه بهشون، میدونستم جنگه و در مضیقه ان. منتها چیزی که باعث شد عمقش رو درک کنم خوندن یه کتاب بود. "من پناهنده نیستم" رو به معرفی یکی از پیج های معرفی کتاب اینستاگرام خریدم و فقط میدونستم موضوعش فلسطینه. یک مدتی طول کشید تا شروع به خوندنش کنم و حقیقتا اون اوایل بخاطر تلخی داستان و حوادث سخت سراغش میرفتم ولی در نهایت ادامه دادم و با هر تیکه قبلم مچاله میشد از غمی که حتی تو شادی های داستان هم بود.
این روزها که درگیری ها شدت گرفته با هر استوری که میبینم، هر خبری که میشنوم دعا میکنم فلسطینی ها مغلوب نشن. دعا میکنم اسراییل ضعیف شه و حقیقت اینه خوشحال میشم از هر موشکی که از سمت غزه پرتاب میشه.
+اینکه بی طرف بخونیم داستان فلسطین و اسرائیل رو چیز مهمیه. نمیگم حرفای منو قبول کنید، فقط میگم خودتون بخونید درموردش.
++ جنگ و کشتن آدم ها خوشحالی نداره. چه مسلمان باشن چه مسیحی و چه یهودی. ولی وقتی با بمب سالها خونه هارو تخریب کنن و آدم هارو بکشن، وقتی خونه به خونه و محله به محله اشغال کنن و آدم هارو از خونشون با زور بیرون کنن، نمیشه و نباید ساکت موند.
مشکل اصلی اینه که با جنگ چیزی حل نمیشه! وگرنه مسالهای نیست که نشه آدموار (با حرف زدن) حلش کرد! اونایی که هر دو طرف رو تجهیز میکنن فقط دارن غم روی غم، خون روی خون، ویرانی روی ویرانی، کینه روی کینه و غصب روی غصب، اضافه میکنن!
جنگ ایران-عراق هم تا زمانی که تیر و تفنگ وسط بود حل نشد، وقتی موضوع برطرف شد که دو طرف نشستن حرف زدن و قال قضیه کنده شد، مثل هر جنگ دیگهای قضیهٔ فلسطین-اسرائیل هم همین شکلی باید حل بشه و راهش خون و خونریزی نیست که نیست که نیست...